زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه
چشمم از داغ تو ای گل پر شبنم شده است لحظه هایم همگی رنگ محرّم شده است مرهمی نیـست که بر داغ عظیمت بنـهـم اشک، تنها به دل سوخته مرهم شده است حق بده پشتم اگر خم شده از غصه حسین قـامت نیــزه هم از ماتم تو خــم شده است چند روزی است که از حال لبت بی خبرم چه شده موی تو آشفـته و درهم شده است لب و دندان و سر و صورت تو خونین است چشم هایت چقدر چـشـمـۀ زمزم شده است |